1 بزرگ آل پیمبر بزرگ حادثه ای که چون تویی بود اندر کف زمانه زبون
2 مقر عز تو ترمذ، ز درد رفتن تو همی بگرید و آنک سرشک او جیحون
3 اگر دو دیده من در غمت نه خون گرید حرام باد مرا نان و نعمت تو چون خون
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 در شد چمن باغ به دیبای ملمع پیروزه گل گشت به یاقوت مرصع
2 گر باغ نه روم است و نه بغداد چرا شد پر اطلس واکسون ز دبیقی و ملمع
1 این پری رویان که با زلف پریشان آمدند آدمی را اصل و فرع فتنه ایشان آمدند
2 عاشقان را با سر کار پریشان کرده اند تا به میدان با سر زلف پریشان آمدند
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به