1 بی عیش و طرب دمی چو برنارد دوست ناچار زهر غمی بیازارد دوست
2 گر زانکه غمی برویش آمد چه عجب؟ غم نیز چو من روی نکو دار دوست
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 دلبرم سوی سفر خواهد شد کا رمن زیر و زبر خواهد شد
2 دل خون گشته ام اندر پی او از ره دیده بدر خواهد شد
1 ای در محیط عشقت، سر کشته نقطۀ دل وی از جمال رویت، خوش گشته مرکز گل
2 زلف تو بر بنا گوش، ثعبان و دست موسی خال تو بر نخدان ، هاروت و چاه بابل
1 سزد گر غنچه چون من دلخوش آمد که گل سوی چمن شاد و کش آمد
2 بمطرب می دهد بلبل سه ضربه که نقش عشرت از نرگس شش آمد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **