کمال خجندی

کمال خجندی

کمال خجندی
کمال خجندی

ورای آن چه سعادت بود که از کمال خجندی غزل 1072

غزل 1072 ام از 1252 غزلیات

ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی

1 ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی به حال بی سروپائی نظر کند شاهی

2 چراغ صبحدم دل فروز عالم را چه کم شود که شود رهنمای گمراهی

3 نسیم را چه زیان گر ز راه هم نفسی کند عنایت دل خسته ای سحرگاهی

4 به جان و دل شده ام پای بند بند گیت نه از سر غرضی نه ز روی اکراهی

5 چگونه دست توان داشت از چنین سروی چگونه روی توان تافت از چنین ماهی

6 هلال ابروی او را ز حسن موئی کم نگردد ار نگرد سوی ما به هر ماهی

7 سخن دراز شد و خالص سخن این است که چون منت نبود مخلص و هواخواهی

8 کمال عز قبول نر از سعادت یافت که بافت از همه اقران خود چنین جاهی

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی

شاعر شعر ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی چه کسی است ؟

شاعر شعر ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی کمال خجندی می باشد.

شعر ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی چیست ؟

قالب شعر ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی غزل است

مضمون اصلی شعر ورای آن چه سعادت بود که ناگاهی چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه است.
بنر