-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بیاض غمزه روی و سواد طره شب ز روی و موی نمود آن نگار شیرین لب
2 رخش سایه زلف اندرون بدان ماند که آفتاب درخشان شود میانه شب
3 کنم تحمل جور رقیبش از پی آنک ز مار مهره بدست آید و ز خار رطب
4 پیام دادم و گفتم که سوخت پیکر من ز مهر روی تو چون از فروغ ماه قصب
5 جواب داد که من ماهم و تنت قصب است قصب ز پرتو مه گر بسوخت نیست عجب
6 اگر چه آن صنم آذری خلیل منست مرا عذاب چو نمرود میکند بلهب
7 بیا و بر لبم آبی زن ایمسیح نفس که تاب مهر تو میسوزدم در آتش تب
8 ز سر برون نکنم جستجوت در همه عمر اگر چه در تک و پویم شکست پای طلب
9 سفر ز کوی تو ابن یمین چگونه کند که باشد از رخ و زلف تو ماه در عقرب