بی تو در پیرهن نامیه، خار از حزین لاهیجی غزل 588

حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

بی تو در پیرهن نامیه، خار است بهار

1 بی تو در پیرهن نامیه، خار است بهار چشم مخمور تو را گرد و غبار است بهار

2 به تمنّای تو ای نسترن آرای بهشت پای تا سر همه آغوش و کنار است بهار

3 بس که دنبال تو ای سرو خرامان گشتهست پایش از شبنم گل آبله دار است بهار

4 رنگ ازو، بوی از او، حسن و لطافت همه او بیخود از جلوه ی آن لاله عذار است بهار

5 تکیه بر بستر نسرین و سمن نتواند بس که از دست غمت زار و نزار است بهار

6 آن قدر نیست که گل ساغر می را بکشد حیف و صد حیف که بی صبر و قرار است بهار

7 سرو رعنای مرا حلّه طراز است چمن ماه زیبای مرا آینه دار است بهار

8 غنچه در پوست نگنجید ز تأثیر نسیم زاهد از خرقه برون آی، بهار است بهار

9 شعله خوی تو حزین آفت گلزار نگشت جگرش داغ از آن لاله عذار است بهار

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر