1 حذر کن ای دل از آن چشم و ابرو که ترکست و کمانکش هست و جادو
2 اگر هندو پرستد آفتابی تو را خورشید رو زائیده هندو
3 ززلف و خط چرا پوشیده جوشن اگر داود نبود آن زره مو
4 زتیغ ابروانش بر دل آن رفت که بر بغداد از تیغ هلاکو
5 بگرد سرو قدت مرغ روحم زند چون فاخته پیوسته کوکو
6 تو را منزل بود بر دیده و دل کند گر سرو بن جابر لب جو
7 نه خود آشفته بودم من زآغاز مرا آشفته کرد آن تار گیسو