- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 میان باطن جانی و جان تویی، ای جان همه تویی، بهمه حال، آشکار و نهان
2 مرا که دل بخرابات می کشد چه کنم؟ حدیث توبه و تقوی، بیان امن و امان؟
3 فلان، که معدن فضلست و مقتدای بشر چو ذوق عشق ندارد، نگویمش انسان
4 که گفت پیر جعل را که: قاید راهست؟ نه قایدست ولی هست رهزن پنهان
5 تو دیده باز گشا، تا جمال جان بینی که نیست خالی ازو هیچ ذره از اعیان
6 بجذبه دو جهان طی کند بیک ساعت بطور عشق رسیدست سیر موسی جان
7 چه حکمتست درین قصه؟ کس نمی داند تو در میان حجابی و عالمی نگران
8 نقاب را بگشا و فغان مستان بین خوشست وقت تجلی خروش سرمستان
9 بگو که: قاسم بیچاره کلب کوچه ماست چه کم شود که ز جودت گدا شود سلطان؟