-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بتی که از همه پوشیده ماند لطف تنش نگشته محرم او کس برون ز پیرهنش
2 شد آفریده زآب زلال در عجبم که چون ز جامه ترشح نمیکند بدنش
3 بر او غیور چنانم که گر دلم فشرد به صبر پای بپوشم ز چشم خویشتنش
4 دمید خط ز بناگوش او ازان آفت نگاه دار خدایا حوالی ذقنش
5 نه آن خط است همانا که عنکبوت خیال تنیده دایره مشک گرد نسترنش
6 خیال قامت آن لاله رخ سهی سرویست که چاک دل صاحبدلان بود چمنش
7 گذر کن از سخن بوسه این نه بس جامی که بگذرد سخنان تو بر لب و دهنش