بتی لاغر میان از حکیم نزاری قهستانی غزل 189

حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

بتی لاغر میان فربه سرین است

1 بتی لاغر میان فربه سرین است که از سودای او خلقی حزین است

2 چه گویم از میان او که وصفش برو ز اندیشه ی باریک بین است

3 قبای حسن شد بر قد او ختم سخن در قامت او راستین است

4 دو چشم مست شور انگیز او را ندانم با خردمندان چه کین است

5 دو دل دزدند هر دو مست و خون ریز نه دعوی می کنم عین الیقین است

6 ز عکس زیور آن خرمن گل مگر گویی ثریا خوشه چین است

7 دلم بنشست خوش بر طاق ابروش چرا با جفت مردم همنشین است

8 بسی شیرین تر است از جان شیرین نمی گویم شکر یا انگبین است

9 اگر خاک است از خاک بهشت است وگر ماء ست از ماء معین است

10 حجاب زلف بر خورشید رویش مثال کفر و دین بل کفر و دین است

11 رموز عاشقان هر کس ندانند نزاری را حقیقت این چنین است

عکس نوشته
کامنت
comment