- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بتم از غمزه و ابرو، همه تیر و کمان سازد به غمزه خون دل ریزد به ابرو کار جان سازد
2 چو در دام سر زلفش همه عالم گرفتار است چرا مژگان کند ناوک چرا ابرو کمان سازد؟
3 خرابی ها کند چشمش که نتوان کرد در عالم چه شاید گفت با مستی که خود را ناتوان سازد؟
4 دل و جان همه عالم فدای لعل نوشینش که چون جام طرب نوشد دو عالم جرعهدان سازد
5 غلام آن نگارینم که از رخ مجلس افروزد لب او از شکر خنده شراب عاشقان سازد
6 بتی کز حسن در عالم نمیگنجد عجب دارم که دایم در دل تنگم چگونه خان و مان سازد؟
7 عراقی، بگذر از غوغا، دلی فارغ به دست آور که سیمرغ وصال او در آنجا آشیان سازد