خیل بتان برون ز شمار است و شه یکی از جامی غزل 993

خیل بتان برون ز شمار است و شه یکی

1 خیل بتان برون ز شمار است و شه یکی آری بود ستاره هزاران و مه یکی

2 کردند عرض حسن سپاه بتان ولی چون شهسوار من نبود زان سپه یکی

3 از ما چه اعتبار که صد تاج خسروی باشد بر آستان تو با خاک ره یکی

4 خوش خواب مستی تو که من با فراغ دل بوسم گه آن دو لعل می آلود و گه یکی

5 عشقت گرفت کشور دل عقل گو برو کان ملک را بسنده بود پادشه یکی

6 خوی تو گر چه نیست به جز بی گنه کشی از عاشقان که دیده چو من بی گنه یکی

7 جامی مرو ز میکده با خانقه که هست در کوی عشق میکده و خانقه یکی

عکس نوشته
کامنت
comment