- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بتابی بر همه چون ماه و از من روی برتابی به هر کس شکر و شیری و با من آتش و آبی
2 کشی هر کج نهادی را کمان آسا به سوی خود مرا دور افکنی از پیش رو چون تیر برتابی
3 شب از محراب ابرویت چو مانم باز بر یادش کنم بر سینه از ناخن هزاران شکل محرابی
4 کنم شرح گرفتاری خود با تو ولی مشکل که ناگشته اسیر چون خودی این نکته دریابی
5 مکن خاکسترم دور از درت بگذار تا باشد به شبها زیر پهلوی سگانت فرش سنجابی
6 نشاند جوش خون عناب و عناب لبت خونم به جوش آورد و اینک اشک من زان گشته عنابی
7 چو زد راه دلت نامهربانی دل بنه جامی به مهجوری و رنجوری و بی خوردی و بی خوابی