- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بسی در کوفتم تا یک خبر از می فروش آمد عجب کز آبروی سرو من یک دل به جوش آمد
2 به میدان شهادت می برند اینک به صد ذوقم بشارت ها که از خاک شهیدانم به گوش آمد
3 ازین عهد شباب تیز رو آسایشی بستان که امشب یأس می آید اگر امید دوش آمد
4 دل شوریده ای دارم که هر گه بهر تسکینش نصیحت را فرستادم پرشان و خموش آمد
5 خدایا کشته گان عشق را گنج دو عالم ده که اینک در قیامت زخم ما لذت فروش آمد
6 ندانم سلسبیلم داد یا کوثر، نمی دانم که ساقی ریخت آبی در دلم کاتش به جوش آمد
7 دگر هنگامهٔ آشوب، صد جا چیده می بینم مگر از بادهٔ حیرت، دل عرفی به هوش آمد