1 بسا مزور و صوفینمای ازرقپوش که اقتباس کند گفتگوی درویشان
2 به ذکر و فکر همی خلق را فریب دهد که پرکند شکم از خوان نعمت ایشان
3 کجا شبانی ارباب دل بود لایق کسی که سیرت گرگست و صورتمیشان
1 آراست عروسگل گلستان را آماده شو ای بهار بستان را
2 وقتستکه در سرود و وجد آرد شور رخگل هزار دستان را
1 عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت صد شکر که این آمد و صد شکر که آن رفت
2 این با طرب و خرمی و فرخی آمد وان باکرم و محنت و رنج و مرضان رفت
1 بهار آمدکه ازگلبن همی بانگ هزار آید به هر ساعت خروش مرغ زار از مرغزار آید
2 تو گویی ارغنون بستند بر هر شاخ و هر برگی ز بس بانگ تذرو و صلصل و دراج و سار آید