- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 برگل از سبزه خط غالیه بویی داری چشم بد دور چه آراسته رویی داری
2 چه دلاویز بود زلف تو یارب که دراو صد دل آویخته از هر سر مویی داری
3 با همه نیک بود خوی تو لیکن چو فتد با منت کار چه گویم که چه خویی داری
4 چشم بهبود مدار ای که دل افتاده چو من درکف فتنه گری عربده جویی داری
5 گوی گفتن ذقنت را سخن بیهوده ست گوش تا چند به هر بیهده گویی داری
6 بس که گلچهره اسیر تو شد و لاله عذار چون چمن پر گل و لاله سر کویی داری
7 واصل کعبه شدن حد تو نبود جامی اینقدر بس که به راهش تک و پویی داری