1 بنمودی مقنعی مهی ناگاهی تا هر که پدید گشت چون گمراهی
2 او داشت فرو برده به چاهی ماهی داری تو فرو برده به ماهی چاهی
1 گه وداع بت من مرا کنار گرفت بدان کنار دلم ساعتی قرار گرفت
2 وصال آن بت صورت همی نبست مرا بدان زمان که مرا تنگ در کنار گرفت
1 باد خزان روی به بستان نهاد کرد جهان باز دگرگون نهاد
2 شاخ خمیده چو کمان برکشید سر ما از کنج کمین برگشاد