1 بنمود جمال ذات از روی چو ماه از شادی او بر فلک انداز کلاه
2 گشتیم کلام ناطق لم یزلی از دولت شاه دو جهان فضل اله
1 در کوی خرابات مناجات توان کرد در طور لقا عیش خرابات توان کرد
2 گر بازی شطرنج خط و خال تو این است لیلاج جهان را به رخت مات توان کرد
1 آن آفتاب دولت بر چرخ ما برآمد وان زهره سعادت در چنگ ما درآمد
2 آیینه کرد ما را، در ما شد آشکارا آن گوهری کز اشیا چون چرخ بر سر آمد
1 رفتم اینک از سر کوی تو ای جان! خیر باد زحمتی گر بود کردم بر تو آسان خیر باد
2 خیر بادی کوی یاران را که در روز وداع رسم میباشد که میگویند یاران خیر باد