- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بلا شد گوشهٔ چشم ترحم بیگناهان را نگه٬ تیغ سیهتاب است، این مژگانسیاهان را
2 ز چشم مست دارد یاد، ساقی بادهپیمایی در این مجلس که ساغر داد یا رب خوشنگاهان را؟
3 سر تسلیم می سایم، به خاک عجز و می کنم شکست دل مبارک باد، خیل کج کلاهان را
4 ندارد بت پرستی عیب و عار خود پرستیدن خدا توفیق کیش کفر بخشد، دین پناهان را
5 به هر خاری به دشت آتش زدم از گرم رفتاری چراغی داشتم در پیش پا، گم کرده راهان را
6 توان این نکته فهمید از ادای چشم قربانی که هستی در تماشا محو شد، حیرتنگاهان را
7 حزین از دیده می پالم نگاه حسرت آلودی که از آغوش مژگان دادهام، خاک صفاهان را