- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای گدایی درت مایه صاحب جاهی فخرها کرده بدوران تو شاهنشاهی
2 مانده سر گشته بره چرخ هم از گام نخست خواست با پایه ی قدر تو کند همراهی
3 خاک پای تو بود چشمه ی حیوان و رسید سد سکندر بدرت بی خطر گمراهی
4 تا نبیند بمراد تو بجز عکس مراد عمر بد خواه تو ایمن بود از کوتاهی
5 تازه شد باز جهان کهن از باد بهار ای بهار خطرت بی خطر دی گاهی
6 یار دیرین طلب از تازه رخان تا کندت مه نو ساغری و چرخ کهن خر گاهی
7 ناز بر دهر کن و حکم بر افلاک نشاط تا بدانند کمین بنده ی این درگاهی