- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
گدایی بر در سرایی چیزی خواست کدخدای خانه از درون آواز داد معذور دار که خانگیان اینجا نیستند. گدا گفت: من پاره نان می خواهم نه مباشرت با خانگیان! ,
2 چون گدا بر در سرات رسد هرچه داری بده بهانه مکن
3 تا نیاید به خاطرش چیزی پیش او ذکر اهل خانه مکن
4 کس در حرم سفله ناپاک سیر چون نان نبود نهفته از چشم بشر
5 از خانه او توقع نان بتر است کز خانگیان توقع چیز دگر