محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

محتشم کاشانی
محتشم کاشانی

گدایان را بود از آستانها از محتشم کاشانی غزل 362

غزل 362 ام از 972 غزلیات

گدایان را بود از آستانها پاسبان مانع

1 گدایان را بود از آستانها پاسبان مانع مرا از آستان او زمین و آسمان مانع

2 من و شبهای سرما و خیال آستان بوسی که آنجا نیست بیم پرده دارو پاسبان مانع

3 نگهبانان ز ما دارند پنهان داغها بر جان که ممکن نیست خوبان را شد از لطف نهان مانع

4 به بزم امشب هوس خواهند و لطف یار بخشنده حجاب از هر دو جانب گرچه میشد در میان مانع

5 به او خوش صحبتی می‌داشتم شد در دلش ناگه گمان بد مرا از صحبت آن بدگمان مانع

6 مگر اسرار بزم دوش می‌خواهد نهان از من که هست امشب مرا از اختلاط بدگمان مانع

7 چه می‌گفتند در بزمش که چون شد محتشم پیدا شد آن مه همزبانان را به تقصیر زبان مانع

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر گدایان را بود از آستانها پاسبان مانع

شاعر شعر گدایان را بود از آستانها پاسبان مانع چه کسی است ؟

شاعر شعر گدایان را بود از آستانها پاسبان مانع محتشم کاشانی می باشد.

شعر گدایان را بود از آستانها پاسبان مانع در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 10 سروده شده است.

قالب شعر گدایان را بود از آستانها پاسبان مانع چیست ؟

قالب شعر گدایان را بود از آستانها پاسبان مانع غزل است

مضمون اصلی شعر گدایان را بود از آستانها پاسبان مانع چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, می‌نوشی است.
ویدیویی