-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گدای کوی خرابات پل برهنه چراست اگر نه کفش زده فقر او به فرق غناست
2 به پشت پای زده راحت دو عالم را ازان چه باک که خارش خلیده در کف پاست
3 اگر نه شکر تک و پوی راه فقر کند شکاف پاشنه او دهان گشاده چراست
4 نشان گمشدگان می دهد به راه نجات نشان پاش که بر خاک راه مانده به جاست
5 به فقر اوست به پا تخت شاه ازان چه غمش که شه ز تخت به تعظیم او به پای نخاست
6 عصا زنان به در شه رود گدا آری ستون خیمه اقبال اوعصای گداست
7 عبا که بر تن جامی ز خون دل شده آل رسیده خلعت فقرش به دوش زآل عباست