- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گدایان را، هوای بزم سلطانی و، سلطانان نشانده بر در دولت سرا، بیرحم دربانان!
2 نشسته جانفشانان بر سر راهش من و، ترسم که از من بگذرد با غیر، بر من دامنافشانان
3 مرا عهدی است با خوبان، بسی محکم؛ چه سود اما سر و کارم کنون افتاده با این سستپیمانان!
4 زنند اهل ریا بر میگساران طعن و، در محشر شوند آلودهدامانان، جدا از پاکدامانان
5 دهندش اهل دیر و کعبه پند و، بیتو آذر را نه ذوق الفت اینان، نه شوق صحبت آنان