اوحدی مراغه‌ای

اوحدی مراغه‌ای

اوحدی مراغه‌ای
اوحدی مراغه‌ای

پیش ازین آدمی و از اوحدی مراغه‌ای جام جم 104

جام جم 104 ام از 1326 جام جم

پیش ازین آدمی و این آدم

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31
  • 32
  • 33
  • 34
  • 35
  • 36
  • 37

1 پیش ازین آدمی و این آدم دیو بود و فرشته در عالم

2 چون رسید آدمی ز عالم جود عزتش را فرشته کرد سجود

3 با روانش ملک چو خویشی داشت پیش دیدش که رخ به پیشی داشت

4 هر چه جمع فرشته و ملکند از قواهای انجم و فلکند

5 چون کنند از محل خویش نزول شکلهای دگر کنند قبول

6 اصل جنی ز نار بود و هوا بر فلک زان نرفت و نیست روا

7 خاک آدم بدید و سجده نبرد دیدگانش به خاک خواهد مرد

8 خاک او دیده بود و آتش خود نور او را یکی ندید از صد

9 سر او زان قفای لعنت خورد که قفا را ز روی فرق نکرد

10 تو به نفس شریف و عقل زکی از شمار فرشته و ملکی

11 غضبت آتشست و شهوت باد وین دو دیو چنین ترا همزاد

12 عقلت از عالم اله آمد نفست از بارگاه شاه آمد

13 دو ملک با تو اینچنین همراه سوی ایشان نمیکنی تو نگاه

14 نیست تن را مهار در بینی جز خرد در دماغ، اگر بینی

15 عقل بر ناخوشی کشید و خوشی تا جدا گشت رومی از حبشی

16 نامهایی کز آسمان آید همه بر نام عقل و جان آید

17 جز خرد مرد آن جواب نبود غیر ازو لایق خطاب نبود

18 تن درنده است و روح دارنده عقل مر هر دو را نگارنده

19 جامهٔ کون را علم عقلست روح لوح آمد و قلم عقلست

20 تن و جان را به دست عقل سپار پای بیگانه در میانه میار

21 علم نیرو دهد کمالت را عقل اجابت کند سؤالت را

22 چون ترا زین جهان گزیری نیست بهتر از عقل دستگیری نیست

23 ای به تایید عقل بیننده آفرین کن بر آفریننده

24 که تواند ز آب گندیده آفریدن رخ و لب و دیده؟

25 قالبت را که هست پردهٔ روح آلت روح دان و کردهٔ روح

26 کردهٔ اوست، نازنین ز آنست از چنان نیست، از چنین ز آنست

27 روح و چندین فرشته در کارند تو به خوابی و جمله بیدارند

28 تا تو بازار خویش تیز کنی آمد و رفت و خفت و خیز کنی

29 زان عمل ساعتی نیاسایند تو بفرسایی و نفرسایند

30 هر کجا عقل و جان تواند بود تن کجا در میان تواند بود؟

31 در عروقی بدین صفت باریک مخرجی تنگ و مدخلی تاریک

32 کیست جز جان که کار داند کرد راز خویش آشکار داند کرد؟

33 پی جان رو، که کار کن جانست تن بیچاره بنده فرمانست

34 چون سپاه تو بار بربندد عقل راه شمار بربندد

35 گر مجرد شود فرشتهٔ تو نرسد آفتی به کشتهٔ تو

36 عقل شمعست و علم بیداری نفس خواب و هوس شب تاری

37 عقل را هم چو دل نداند کس روح را دل نکو شناسد و بس

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر پیش ازین آدمی و این آدم

شاعر شعر پیش ازین آدمی و این آدم چه کسی است ؟

شاعر شعر پیش ازین آدمی و این آدم اوحدی مراغه‌ای می باشد.

شعر پیش ازین آدمی و این آدم در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر پیش ازین آدمی و این آدم چیست ؟

قالب شعر پیش ازین آدمی و این آدم جام جم است

مضمون اصلی شعر پیش ازین آدمی و این آدم چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
اوحدی مراغه‌ای

پیش ازین آدمی و از اوحدی مراغه‌ای جام جم 104

جام جم 104 ام از 1326 جام جم
بنر