- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 پیش ازان دم که قلم نقش کند حرف نخست داشت طفل دل من لوح وفای تو درست
2 کار بر خسته دلان همچو قبا تنگ مگیر گرچه بر قامت تو خلعت حسن آمده چست
3 اشک خود را ز نظر غرقه به خون می رانم که چرا چشم من از خاک کف پای تو شست
4 چند گویی که چو وصلم نشود یافت مجوی تا مرا تاب و توان هست تو را خواهم جست
5 نیست در بادیه عشق نظر لیلی را جز بر آن لاله که با داغ دل مجنون رست
6 گر کشم بی تو ز بدبختی خود صد سختی حاش لله که شود رابطه عشق تو سست
7 گفته ای بی طلب از من مطلب جامی کام آه و صد آه که مطلوب و طلب هردو ز توست