1 پیش لب و زلفش ای دل از حیرانی چون ابروی شوخ او مکن پیشانی
2 سودازدگی زلف او میبینی باریک مزاجی لبش میدانی
1 یارب از کرده به لطف تو پناه آوردیم به امید کرمت روی به راه آوردیم
2 بر سر نفس بدآموز که شیطان رهست از ندامت حشر از تو به سپاه آوردیم
1 هرگز دلم ز کوی تو جائی دگر نرفت یکدم خیال روی توام از نظر نرفت
2 جان رفت و اشتیاق تو از جان بدر نشد سر رفت و آرزوی تو از سر بدر نرفت
1 باد صبا جیب سمن برگشاد غلغل بلبل به چمن در فتاد
2 زنده کند مردهٔ صد ساله را باد چو بر گل گذرد بامداد