- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 پیش از روزی، که خاک قالبم گل ساختند بهر سلطان خیالت کشور دل ساختند
2 صد هزاران آفرین بر کلک نقاشان صنع کز گل و آب این چنین شکل و شمایل ساختند
3 خوبرویان را جفا دادند و استغنا و ناز بر گرفتاران، بغایت، کار مشکل ساختند
4 کار ما این بود کز خوبان نگه داریم دل عاقبت ما را ز کار خویش غافل ساختند
5 آه! ازین حسرت که: هر جا خواستم بینم رخش پیش چشم من هزاران پرده حایل ساختند
6 هر کجا رفتند خوبان، به شد از باغ بهشت خاصه آن جایی که روزی چند منزل ساختند
7 می تپم، نی مرده و نی زنده، بر خاک درش همچو آن مرغی، که او را نیم بسمل ساختند
8 منظر عیش هلالی از فلک بگذشته بود خیل اندوه تو با خاکش مقابل ساختند