-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 پیش از آندم که می و میکده در عالم بود جان من با لب خندان قدح همدم بود
2 بوی خون کز دهنم میدمد امروزی نیست زانکه این رایحه در آب و گل آدم بود
3 لب جانبخش تو در خنده مرا دل میداد ورنه جان و دل از آن زلف سیه درهم بود
4 گلی شرم رخت آن روز همی کرد عرق که به پیراهن صحرای جهان شبنم بود
5 عقل مدهوش من آندم به خرابات ازل گاهی از لعل تو دلتنگ و گهی خرم بود
6 هر جراحت که همی کرد غمت بر دل ریش زخم شمشیر جفاهای تواش مرهم بود
7 زاهد خام چه داند که چه می گفت کمال کو، نه در پرده دلسوختگان محرم بود