1 شب بیتو چو باشم، سحرم ناید باز ور با تو نشینم، رسدم صبح فراز
2 در حیرتم از کار شب خود، کآن شب چون با تو بود کوته و، چون بی تو دراز؟!
1 غیر، بیهوده، پی یار وفادار من است نشود یار کسی اگر یار من است
2 شب بگوشت چو رسد ناله ی مرغان اسیر ناله ی بی اثر از مرغ گرفتار من است
1 شاهی تو و، شاهان جهان همچو غلامان بوسند غلامان تو را، گوشهٔ دامان
2 نالان من و، در زمزمه مرغان چمن گرد گریان من و، در قهقهه کبکان خرامان!
1 پیش عذار تو، مه جمال ندارد پیش قدت، سرو اعتدال ندارد
2 هست دو تابنده رخ، چو مهر و چو ماهت مهر پی خط و مه جمال ندارد