- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چون تو در شهر مهی از من دلداده چه لایق که نباشم به سر کوی تو آشفته و عاشق
2 آن که با روی نکو داد تو را پایه عذرا چه عجب گر دهد از عشق مرا منصب وامق
3 گو طبیبم ز غم عشق تو پرهیز مفرما که مزاج من بیمار به عشق است موافق
4 دل و جان بسته زلفت به رخت مهر چه ورزم عشق را شرط نخستین چه بود ترک علایق
5 جیب جان هر سحری می درم از مهر جمالت نیست جز صبح درین قصه مرا شاهد صادق
6 گشتم از عشق تو بیمار گذر کن به سر من کین مرض را نتوان یافت طبیبی چو تو حاذق
7 جامی از صدق وفا دل به نگاری ده و بگسل ز حریفان ریایی و رفیقان منافق