- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چون سر زلف تو ای دوست پریشان حالم خود نپرسی که چگونه گذرد احوالم
2 کبریک سو نه و یک شب ز در وصل درآ تا جهان بین جهان در کف پایت مالم
3 همچو خال سیهت حال تباهست مرا زآنکه پیوسته گرفتار دو زلف و خالم
4 گر کنی رحم به حال من مسکین چه شود که ز درد غم هجران تو بس بد حالم
5 زآتش شوق رخت عود صفت می سوزم زار چون نایم و در چنگ غمت می نالم