1 چون عشق تو عقل را گریبان بگرفت جادو ز تو انگشت به دندان بگرفت
2 سودای تو چون ملک دل و جان بگرفت چندانکه دلش خواست دو چندان بگرفت
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 گر نه بر آن روی چو دیباستی عاشقی و عشق نه زیباستی
2 دیبه اگر روی تو را ماندی بس دل من عاشق دیباستی
1 ای با تو دلم همه وفا کرده با من دل تو همه جفا کرده
2 نه عهده عاشقی به سر برده نه وعده مردمی وفا کرده
1 اگر ندیده ای از مشک پیش لاله سپر همی نگر به سوی آن دو زلف لاله سپر
2 رخش همی به دی از لاله نوبهار کند اگر حذر کند از چشم بد رواست حذر
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به