-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چون حسن دلاویز تو در جلوه گری بود کار دل بیچاره من پرده دری بود
2 در دور رخت یک دل هشیار ندیدیم این شیوه ز خاصیت دور قمری بود
3 ای جان جهان، نسبت یاد تو بجانم چون باد سحر بر رخ گل برگ طری بود
4 جان و دل و دین برد زمن عشق تو،هیهات! در غارت عشق تو چنین حمله بری بود!
5 هر جا که نظر کرد دلم روی ترا دید این نیز هم از غایت صاحب نظری بود
6 درمان وصال تو فنا آمد و دیگر هر چاره که کردیم همه حیله گری بود
7 گفتند که:قاسم همه از زهد زند لاف بیچاره خود از تهمت این قصه بری بود