1 چون خامه تو سیاه سازد جامه عنبر بارد ز نوک او برنامه
2 همدست کند عطارد و پروین را آنجا که بنان تو بگیرد خامه
1 دلا رعنایی سرو از چمن پرس نسیم طره ی یار از سمن پرس
2 حدیث آن لب و دندان شیرین ز مرجان جوی و از درّ عدن پرس
1 صبا حکایت زلف مرا پریشان گفت سیاهکاری شوریده باز نتوان گفت
2 خط غبار که تعلیق ثلث عارض تست محققش بتوان نسخ خط ریحان گفت
1 مسلمانان دلی دارم جراحت ندانم تا مرا زین دل چه راحت
2 لبم ریش دلم را تازه دارد ز بس کان لب همی ریزد ملاحت