- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چون برید از تن رگ جان آه دل آهسته شد چنگ افتاد از نوا چون تار ازو بگسسته شد
2 بی رخ جانان تماشای جهان لطفی نداشت آبروی این کهن باغ آن گل نورسته شد
3 بس که چشمم ریخت در هجر رخت باران شوق عاقبت از لوح دل نقش صبوری شسته شد
4 شد فگار از رشک حسد را دل و جان کز چه رو زخم تیغت مرهم ریش من دلخسته شد
5 گه گهی دل جانب محراب ها می داشت میل تا نمودی آن دو ابرو میل دل پیوسته شد
6 تا ز جعد مشکبو پیش دو رخ بستی نقاب بر رخ جامی در اقبال و دولت بسته شد