-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چون تاب نیاری که به تو دیده فروزم آن به که به مژگان ز رخت دیده بدوزم
2 تنگ آمدی از من مگشا در نظرم روی بگذار که از آتش شوق تو بسوزم
3 خواهم چو مه نو ز تو انگشت نما شد زینگونه که کاهد غم تو روز به روزم
4 دل خون شد و سر خاک به راه غم عشقت در دل غم و در سر هوس توست هنوزم
5 شب شعله آهم ز تو بر سقف علم زد هر نی شد ازان مشعله خانه فروزم
6 از کشمکش هجر کمانیست خمیده این تن که بر او خشک شده پوست چو توزم
7 مو گفتم و جامی زمیان تو سخن راند جز خاطر دانا که کند فهم رموزم