- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چون به عکس آری نظر خورشید تابان است و بس باز چون بر اصل بینی ظل یزدان است و بس
2 سوی عکس ار دسترس نبود عجب نبود که نیست دسترس تن را به جان وین صورت جان است و بس
3 ظل یزدان را چو یزدان گیر و این فرخنده کاخ چیست دانی راست همچون بزم امکان است و بس
4 نیست جز یک شاهد اندر بزم و هر سو بنگری طرهٔ پرتاب و گیسوی پریشان است و بس
5 کثرت اندر عکس نبود ناقض توحید اصل این تکثر خود بر این توحید برهان است و بس
6 چشمها فتان ببینی لعلها خندان ولی یک لب و یک چشم بیدار و سخندان است و بس
7 عکسها جز اصل نبود تا چه باشد فعلشان فاعل و مختار و قادر آنچه هست آن است و بس