-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چون تنکظرفان کجا من می ز ساغر میکشم همچو غواص گهرجو، شیشه بر سر میکشم
2 از کفم سررشتهٔ پرواز بیرون رفته است گر گشایم بال را، خمیازه بر پر میکشم
3 هردم از یاد لبش خود را تسلی میدهم خامهٔ لبتشنگانم، نقش کوثر میکشم
4 سرگذشت خویش را یوسف فرامش میکند گر بگویم من چه از دست برادر میکشم
5 من چنین خوار و کلام من عزیز روزگار بحرم و حسرت برای آب کوثر میکشم
6 سوخت از یک آه گرم من سلیم امشب فلک کار مشکل میشود گر آه دیگر میکشم