1 چون این ره را تو مشتری بی چیزی باید که به هر واقعه ای نگریزی
2 تو پنداری که رایگانش یابی نی نی غلطی جان کنی و خون ریزی
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 هر چند که در شهر به رندی فاشم وانگشت نمای جملهٔ اوباشم
2 یا رب تو مرا از درِ خود دور مکن مگذار که رسوای جهانی باشم
1 گر بد داند و گر نکو او داند گر جرم کند و گر عَفو او داند
2 تا زنده ام از وفا نگردانم روی من بر سر آنم آن او او داند
1 تا بتوانی مدام می باش به ذکر کز ذکر تو را راه نمایند به فکر
2 محرم چو شدی در حرم اجلالش بینی به عیان تو روی معشوقهٔ بکر
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به