1 چون دایرهٔ وجود من بنهادند در مشورتم پیام بفرستادند
2 چون کار مرا قرار بی من دادند دانم که مراد من درو بنهادند
1 شمشیر فلک پاره کند جوشنها پیکان قضا تیره کند روشنها
2 زنهار به مرگ دیگران شاد مشو دودی است برآید ز همه روزنها
1 خود را تو قباپوش کن و ذاکر باش وین جام بقانوش کن و ذاکر باش
2 گر می خواهی طریق اسرار خدا در سینهٔ خود گوش کن و ذاکر باش
1 مشغول هوا تو را کجا بشناسد خود کیست که عقل از هوا بشناسد
2 این کار به بازوی تن خاکی نیست هو نور[ر]ی باید که تو را بشناسد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به