- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چون هیچ بقایی نکند خاکی و بادی دل بر کن این رهگذر انده و شادی
2 در حلقه ی رندانِ قلندر شو و بنشین گر پای خود از زهد ریایی بگشادی
3 منزل مطلب چون که هم از گام نخستین پای آبله کردی و به ره باز فتادی
4 ثابت قدم آنست که سر زیر ِ قدم کرد افسر ننهی که به قدم سر ننهادی
5 با دیده ی بی دیده ی خود چون روی آن جا کان جا همه روزست و تو خفاش نهادی
6 آن لحظه شدی زنده که چون خضر بمردی وان لحظه بمردی که چو فرعون بزادی
7 زین پس مطلب داد ز بیداد نزاری این داد هم از خود طلب ار طالب ِ دادی