-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چون طلوع آن آفتاب از مطلع اقبال کرد ماند تن از شعف و جان از ذوق استقبال کرد
2 ترک ما ناکرده از بهر سفر پا در رکاب ترکتاز لشگر هجران مرا پامال کرد
3 اول از اهمال دوران در توقف بود کار لیک آخر کار خود بخت سریع اقبال کرد
4 بی گمان دولت به میدان رخش سرعت میجهاند در جنیبت بردنش هرچند دور اهمال کرد
5 آتش ما را چو مرغ نامهآور ساخت تیز مرغ غم را بر سر ما بیپر و بیبال کرد
6 آن چنان حالم دگرگون شد که جان دادم به باد زان نوید بیگمانم چون صبا خوشحال کرد
7 بر زبان محتشم صد شکوه بود از هجر تو مژدهٔ وصلت ز بس خوشحالی او را لال کرد