ای که چون روح به تن نزدیکی از جامی هفت اورنگ 75

ای که چون روح به تن نزدیکی

1 ای که چون روح به تن نزدیکی چون رگ جان به بدن نزدیکی

2 بلکه نزدیکتری از رگ جان لیک دورند ازین فهم کجان

3 قرب تو گر ننهد پیش قدم بازگردد همه عالم به عدم

4 گر ز ما دور نشیند همه کس مایه هستی ما قرب تو بس

5 دور و نزدیک ز تو بهره ورند وز سماط کرمت طعمه خورند

6 در رهت قطع مسافت دوریست وصل جستن به سفر مهجوریست

7 چیست قرب تو ز خود ببریدن دامن از کون و مکان در چیدن

8 روز جامی که ز قربت دور است تیره گشته چو شب دیجور است

9 از فروغ رخ خود نورش ده مرهمی بر دل رنجورش نه

10 تا دهد نیر قرب تو ضیا درکشد روی به جلباب حیا

عکس نوشته
کامنت
comment