- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چون رسوم شاهی از دور فلک بنیاد شد از دو سلطان احمد این ویرانه کاخ آباد شد
2 دارد این خرم ز آب تیغ باغ داد را آنچنان کز آب جام آن رونق بغداد شد
3 چون کشید این خوان جود و مکرمت گرد جهان همت سایل ز رق حرص و آز آزاد شد
4 زیر رمحش یافت دشمن راحت خواب اجل سایه آن بر وی آری سایه شمشاد شد
5 در تب مهرش عدو گویی گریبان باز کرد بر تنش باد صبا باد ثمود و عاد شد
6 نیست شد فریاد مظلوم از شمول عدل او از شمول عدل او فریاد در فریاد شد
7 تشنه جانی کو نه آب از مشرب صدقش کشید در گلو آب زلالش خنجر پولاد شد
8 لب گشا جامی به تکرار دعایش کین دعا صاحبان ورد را دیباچه اوراد شد
9 شاد بادش در دو عالم دل به نیل هر مراد چون ز لطف شاملش دلهای غمگین شاد شد