1 چون زور ملک چرخ درآورد به زه از چرخ ملک بانگ برآورد که زه
2 خم داد ز شست تیز و برداشت گره بگشاد گشاد او مسام دو زره
1 ای باد صبحدم که زدم روح پروری خوشخو چو نوبهاری و خوشبو چو عنبری
2 هم طره بنفشه پریشان کنی به صبح هم غنچه را به وقت سحر پیرهن دری
1 شاها ترا به شاهی گیتی مرید باد ایام نیک خواه تو ایام عید باد
2 بر تخته ای که بیع و شری اختران کنند اقبال بدسکال تو در من یزید باد
1 گر بخت را وجاهت و اقبال رانداست از خدمت محمد بهروز احمد است
2 بحری که میغ رزق به جودش مطیر گشت صدری که سطح ملک برایش محمد است