- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چون گل دهنی زمانه پر خنده نکرد کش باز به خون جگر آکنده نکرد
2 چون غنچه گل دمی دلی جمع نگشت کایام هماندمش پراکنده نکرد
3 ملک چون عکس تاج افسری یافت زجای خود به استقبال بشتافت
4 ز جای خود نرفت و رفت از جای چو دامن بوسه اش می داد بر پای
5 به آغوش اندر آورد افسرش مست گرفتش سیب سیمین بر کف دست
6 لبان و مشک و شهد و می به هم دید می مشکین ز شیرین شهد نوشید
7 به زیر بید بن می دید خورشید ز غیرت شد تنش لرزان تر از بید
8 ملک گفت: « از کجا ای سرو نامی به اقبال و سعادت می خرامی؟