1 چون ماه رخش تمام پیراسته شد خلقش به جهان ز جان و دل خواسته شد
2 چون وسمه بر ابروان دلبند نهاد گل بود به سبزه نیز آراسته شد
1 بدار ای نازنین یار از جفا دست که بر وصلت نمی باشد مرا دست
2 طبیب من به حالم رحمتی کن که در دردت ندارم بر دوا دست
1 دُرد دردت تا به کی نوشیم ما سرّ عشقت تا به کی پوشیم ما
2 دیگ سودای تو را تا پخته ایم ز آتش عشق تو در جوشیم ما
1 ای گوهر لطافت و ای منبع صفا بردیم از فراق تو بر وصلت التجا
2 بر بستر غمیم فتاده ز روز هجر آخر شبی خلاف فراقت ز در درآ