1 چون آینه، گر به سادهلوحی مثلم این بس بود از سادهدلی ماحصلم
2 کز رقعه ساده عزیزان چمن چون غنچه ز برگ گل بود پر، بغلم
1 شب نیست کز فراق توام سینه داغ نیست خون جگر به جای میام در ایاغ نیست
2 شکر خیال روی تو گویم، که کلبهام شب زیر بار منت شمع و چراغ نیست
1 خلاصیام ز کمند تو در ضمیر مباد اگر اسیر تو نبود دلم اسیر مباد
2 نهفته مهر تو در سینه ورنه میگفتم چو صبح سینه چاکم رفوپذیر مباد
1 زاهد ز منع تو دل صد بینوا شکست خون پیاله ریختی و رنگ ما شکست
2 آگه نیم که سنگ کجا خورده شیشهام دانم که دل شکسته ندانم کجا شکست