چون نور رخت از همه سو ظاهر از قاسم انوار غزل 66

قاسم انوار

آثار قاسم انوار

قاسم انوار

چون نور رخت از همه سو ظاهر و پیداست

1 چون نور رخت از همه سو ظاهر و پیداست ذرات جهان را بولای تو تولاست

2 آن زلف دلاویز بر آن روی دل افروز آشوب جهان آمد و سر فتنه غوغاست

3 دل را ز جهان هیچ تمنای دگر نیست جز دولت درد تو، که آن مقصد اقصاست

4 بالات چو دیدیم دل از دست بدادیم ما را چه گناهست؟ چو این فتنه ز بالاست

5 صد خرقه بیک جرعه دهد صوفی صافی از جام می عشق تو، کان باده مصفاست

6 چون شاهد و مشهود یکی دیدم و دانست در مذهب من اسم همه عین مسماست

7 ای جان، تو اگر طالب یاری بحقیقت با درد درآمیز، که آن عین مداواست

8 از ضعف دل و زردی رخساره میندیش در عشق قدم زن، که ز معشوق مددهاست

9 زان حسن دل افروز ز شوق دل قاسم چون شرح توان داد؟ که ناید بصفت راست

عکس نوشته
کامنت
comment