- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چون گشت مه روی تو طالع ز مطالع شد از همه سو نور تجلی تولامع
2 خورشید صفت پرتو حسن تو عیانست از کعبه و بتخانه و از دیر و صوامع
3 عکس رخت از پرده هر ذره نماید مرآت دل ار صاف شد از زنگ موانع
4 تا دل نشود مطلع انوار الهی عارف نتوان گشت ز منهاج و طوالع
5 امروز به عاشق بنما روی نکو را بروعده فردا دل و جان نیست قانع
6 کس ظلمت حادث بجان باز گدازد از نور قدم چونکه بتابید لوامع
7 از دیده تحقیق و یقین جمله ذرات دیدیم به پیش رخ تو ساجد و راکع
8 بر صفحه جان و دل هر ذره ز مصنوع ثبت است نظر کن رقم وحدت صانع
9 گر هر ورقی هست کتابی نو ولیکن جز جان اسیری نبود نسخه جامع